صفحه شخصی جواد عزیزی اجیرلو   
 
نام و نام خانوادگی: جواد عزیزی اجیرلو
استان: قزوین - شهرستان: قزوین
رشته: کارشناسی عمران - پایه نظام مهندسی: دو
شغل:  کارشناس رسمی دادگستری ومهندس مجری
شماره نظام مهندسی:  36-3-0-00468
تاریخ عضویت:  1389/02/19
 روزنوشت ها    
 

 خلاصه ای از زندگینامه شهریار قسمت 1 بخش عمومی

14

شهریار

نام: محمد حسین

نام خانوادگی: بهجت تبریزی (شهریار)

تاریخ تولد: 1286

درگذشت: 27/ شهریور/ 1367

محل تولد: چای کنار


عاشیق دئیه ر : بیـر نـازلـی یـار واریمیش
عشقینـدن اودلانیـب یــانــار واریمیـش
بیر سازلی - سوزلی «شهریـار» واریمیش
اودلار ،‌ سونوب ، اونون چرخی چؤنمیوب
تولد و دوران کودکی شهریار :

سید محمد حسین بهجت تبریزی معروف به شهریار در سال 1258 « هـ. ش» در شهر تبریز دیده به جهان گشود ، پدر وی حاج سید میرآقا خشگنابی در آن زمان از وکلای درجه یک تبریز و مردی نسبتاً متمول بود که گرسنگان بی شماری از خوان کرم او سیر می شدند مادر وی کوکب خانم از خویشاوندان حاج میرآقا بود. تولد سید محمد حسین مصادف با حوادث انقلاب مشروطیت است.
در چنین اوضاع آشفته ای بود که میرآقا خشگنابی ، پدر محمد حسین ، صلاح را در این دید که خانواده و فرزندان خود را از چنین محیط آشوب زده ای دور سازد ؛ از ایـن رو عائله خـود را بـه زادگاه آبـا و اجدادیشان ،‌ یعنی خشگناب از توابع بخش «قره چمن» تبریز منتقل کرد.
بدین سان دوران کودکی ، رشد و شکوفایی سید محمد حسین در این دیار سبز وخرم و دو روستای بازهم آباد و بزرگ و زیبا ؛ یعنی قیش قَرَشاق ( قه ییش قورشاق) و شنگول آباد ( شنگول آوا) سپری شد. هر سه این روستاها در دامنه کوهی که بعدها شهریار نام او را عالم گیر کرد واقع شده اند. خود وی در باره این دوران از زندگیش می گوید: « زیباترین دوران زندگانیم را در دامنه های این کوه گذرانیدم ... »
بهترین دوران زندگی محمد حسین در چنین محیط باصفا و نشاط انگیزی سپری شد و چنین محیطی بود که زمینه ساز آفرینش شاهکار ادبی – اجتماعی شهریار ، «حیدربابا یا سلام» و مایه شهرت و آوازه وی گردید.


عزیمت به تهران:
هنگامی که محمد حسین 15 ساله شد پدرش او را همراه قافله کوچکی روانه تهران می کند تا ادامه تحصیلات و مدارج کمال را در آنجا پی بگیرد او هنگام عزیمت به تهران در اولین منزل بین راه « قریه باسمنج» به هنگام استراحت در خواب می بیند که بر روی قلل کـوه طبل بزرگی را می کوبد و صدای آن طبل در اطراف و جوانب می پیچید و به قدری صدای آن رعد آساست که خودش نیز وحشت می کند ، تعبیر این خواب او چیزی جز شهرت و آوازه ای که بعدها به دست آورد نمی توانست باشد.
شهریار دنباله تحصیلات متوسطه خود را در « دارلفنون» پی گرفت و به زودی دوستان صمیمی و خوبی برای خود در تهران پیدا کرد از جمله آقای اسدالله زاهدی ، ‌لطف الله زاهدی و ابوالقاسم شهیار.


تخلص شهریار:
شهریار که از مدتها پیش شعر می سرود در آن سالها بیشتر به شعر و شاعری روی آورد او ابتدا در اشعار خود بهجت تخلص می کرد ولی در سال 1300 برای یافتن تخلصی جدید از فال حافظ تخلص خواست که بیت زیر شاهد از دیوان حافظ آمد:
« غم غریبی و غربت چو بر نمی تابم
به شهر خود روم و شهریار خود باشم»
شهریار وقتی این بیت را دید در آغاز آن را نپذیرفت و خود را لایق عنوان «شهریار» ندانست و به قول خود چنین گفت که حافظ جان ، ما از تو یک نام درویشی خواستیم تو به ما چنین نامی پیشنهاد می کنی؟ و دوباره به حافظ تفال زد و باز هم همان بیت آمد و این چنین آن را به فال نیک گرفت و از آن پس تخلص « شهریار» را برای خود برگزید و بدان مشهور شد.
شهریار در سال 1303 دوره متوسطه را در دارالفنون به پایان برد و به اسرار پدر وارد مدرسه طب شد.

منبع :http://www.shaer.ir/fa/content/view/66/35/

دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 09:47  
 نظرات    
 
وریا ژولیده 14:32 دوشنبه 28 شهریور 1390
6
 وریا ژولیده
ممنون
یاسر کیانی 23:12 چهارشنبه 30 شهریور 1390
1
 یاسر کیانی
با تشکر